من...

نمی نویسم , چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی!
حرف نمی زنم , چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی!
نگاهت نمی کنم , چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی!
صدایت نمی زنم , زیرا اشک های من برای تو بی فایده است!
فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من
دیوانه ام... 

غم تنهایی  

داستان عاشقی من

گفتن الاف بودن بسه. دنباله ۱۰۰ تا دختر بودن بسه . دوستی یه هفته ای بسه. دوستی از رویه هوس بسه.

گفتن برو با یکی باش.دل تو به یکی بده.یکی دوست داشته باش.طمع دوست داشتن یکی رو بچش.

گفتم:باشه.

شدم عاشق.عاشق تمام عیار.

ولی نمی دونستم کسی به اون این حرفارو نزده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
عاطفه سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ب.ظ http://www.atisu.persianblog.ir

سلام کیا جونی خوبی
آپ خیلی قشنگی بود ای کاش همه مثل تو بودن
منم به یاد همون روزهای افتادم که همه بهم میگفتن تو دیونه ای اره همین طور چون دیونه ای تو شده م

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد